در حال پرینت ... برای پرینت مجدد، صفحه را رفرش کنید

ستارگان




دسته: موسیقی هنری صفحه‌ی اصلی

کد: 14030627140905

تاریخ: 26-06-1403 14:01

https://setargan.com/n/14030627140905


آخرین نسل‌های آواز ایران

آخرین نسل‌های آواز ایران

کلید واژه ها :
ردیف آوازی مجتبی عسگری آواز موسیقی ایرانی موسیقی سنتی


به گزارش خبرنگار موسیقی پایگاه اطلاع رسانی ستارگان به نقل از ایلنا، همواره شنیده‌ایم که موسیقی سنتی یا همان موسیقی ردیف‌دستگاهی ایران مورد تهدید موسیقی‌های دیگر است. این هشدار زمانی جدی‌تر می‌شود که سلیقه مخاطبان را نیز بر اساس انتخاب‌های شنیداری‌شان تنزل یافته می‌یابیم. البته که چنین است و طی چهل دهه گذشته سلیقه شنیداری اغلب مردم روندی نزولی داشته که این چالش با بررسی روند تاریخی موسیقی کشور در سال‌های پیش از انقلاب قابل بررسی است. از سوی دیگر تولید قارچ گونه خوانندگان پاپ و تعدد آهنگسازان و تنظیم کنندگانی را داریم که هنر را چون سری‌دوزی می‌دانند و با بهره‌گیری و استفاده و سوءاستفاده از ابراز و ادوات دیجیتال و سمپل‌ها و غیر سمپل‌ها به تولید آثار اصطلاحا نو می‌پردازند. در این میان هرچه موسیقی پاپ و تلفیقات مرسوم بیشتر شده موسیقی دستگاهی بیش از قبل به انزوا رفته است. 
این روند معکوس را می‌توان با نگاهی به آلبوم‌های تولیدی و تک‌آهنگ‌ها مشاهده کرد. حال دیگر پس از چند سال تولید آلبوم سنتی به اتفاقی بعید تبدیل شده تا آنجا که تولید و انتشار یک آلبوم شامل قطعات‌سازی و آوازی در چهارچوب ردیف‌ها و دستگاه‌ها و گوشه‌ها، چنان مخاطبان معدود این دسته از موسیقی را خرسند می‌کند که او دیگر از کیفیت اثر و پرداختن به آن چشم می‌پوشد. 
کوتاه سخن اینک به تازگی آلبومی با عنوان «سرو بی‌خزان» منتشر شده که در دسته آثارِ موسیقی ردیف دستگاهی ایران قرار می‌گیرد. خوانندگی قطعات این مجموعه را مجتبی عسگری به عهده دارد و آهنگسازی‌اش را عباس ابوالحسنی. 
«سروبی‌خزان»، «سازوآواز» با شعر سعدی، «رقص پرنیان»، «بهانه دیدار»، «راز» و تصنیف «شاد آمدی» باشعرمولانا از جمله آثاری هستند که در این آلبوم گنجانده شده‌اند. امیر ابوالحسنی نوازنده تمبک، حسین رضایی نیا نوازنده دف، علی اکبر فراهانی نوازنده نی، میلاد موسوی نوازنده کمانچه، حامد شمسی نوازنده عود، سه تار و بم تار، میلاد محمدی نوازنده تار، سامان صادقیان نوازنده تار، هوشمند عبادی نوازندی نی و عباس ابوالحسنی نوازنده سنتور گروه نوازندگان این آلبوم را تشکیل می‌دهند. 
اما موضوع دیگری که شاید برای آلبوم «سرو بی‌خزان» ویژگی محسوب شود بهره‌گیری از چهارمضراب جاودانه خزان اثر پرویز مشکاتیان در قطعه «سرو بی‌خزان» است که نام آلبوم نیز بر همین اساس انتخاب شده است.
 
مجتبی عسگری که یکی از شاگردان وفادار محمدرضا شجریان به حساب می‌آید، در سی و هفتمین جشنواره موسیقی فجر، جایزه «باربد» را در بخش خوانندگی موسیقی دستگاهی برای خوانندگی آلبوم «بوستان سعدی» از آن خود کرد. او درباره همکاری جدید خود با عباس ابولحسنی در آلبوم «سرو بی‌خزان» با صحبت کرد. 
آخرین گفتگو ما با شما مربوط به اواخر دوران کروناست. در آن مقطع مشغول تولید آثاری بودید. حال از فعالیت‌های اخیرتان که به تولید آلبوم «سرو بی‌خزان» اختصاص داشته، بگویید. 
در رابطه با آلبوم «سرو بی‌خزان» سرپرستی گروه را آقای عباس ابوالحسنی به عهده داشته‌اند که اهل اراک هستند. ایشان در کنار شغل اصلی‌شان که کاری دولتی است به فعالیت در عرصه موسیقی می‌پردازند. ایشان قطعاتی را ساخته بودند و به من پیشنهاد کردند تا با ایشان در همکاری کنم. این قطعات در قالب رپرتوار سنتی هستند. از جمله پیش درآمد، چهارمضراب، تصنیف و موارد دیگر است. اما مهمترین موضوعی که خیلی برای آقای ابوالحسنی اهمیت داشت و خیلی هم روی آن تاکید کردند، این بود که می‌خواهند «آواز» محور کار باشد؛ البته «ساز و آواز». 
دلیل این اهمیت چه بوده؟ و اینکه با توجه به وسواس‌های شما در انتخاب آثار و نحوه همکاری با آهنگسازان، چه عواملی شما را به همکاری با عباس ابوالحسنی ترغیب کرد؟ 
بر عکس خیلی از آهنگسازان و بچه‌هایی که متاسفانه این سال‌ها کمتر به آواز می‌پردازند؛ حتی دوستان حرفه‌ای، آقای ابوالحسنی نسبت به من محبت داشتند. اینکه آلبومی که «ساز و آواز» را محوریت قرار دهد، اتفاقی است که کمتر شاهدش هستیم. در رابطه با خودم هم باید بگویم بله این موارد یعنی «آواز» و «ساز و آواز» برای من بسیار اهمیت دارد. مخاطبانی که آثار و آلبوم‌هایم را شنیده باشند قطعا به این اهمیت پی خواهند برد. 
به هرحال شما و دیگر شاگردان آقای شجریان از جمله آقای طیب نیا و وحید تاج پرچمداران آواز و موسیقی ایرانی هستید. 
از شما بابت این توجه ممنونم. به هر حال موضوع این است که در رپرتوار موسیقی ایرانی مقوله «آواز» را خیلی کم داشته‌ایم و خب همین موضوع دلیلی بر توجه بیشتر به مقوله «آواز» است. 
هرچه گذشته این توجه کمتر شده و می‌توان گفت در سالهای اخیر به صفر رسیده است. 
متاسفانه همینطور است که می‌گویید. به نظرم من و چند نفر دیگر آخرین نسل‌های «آواز» ایران هستیم. امیدوارم این مسیر با همه دشواری‌ها ادامه پیدا کند. 
از اشعار و جزییات قطعات بگویید. 
همانطور که گفتم قطعات آلبوم «سرو بی‌خزان» بر اساس رپرتوار ایرانی تولید و اجرا شده و خب قاعدتا شعر هم از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. در این رابطه باید بگویم انتخاب اشعار توسط خودم انجام شده است. قطعات هم آثاری هستند که بیشتر حال و هوای کارهای مشکاتیان را دارند و تلاش کرده‌ایم در همان فضا ساخته و ارائه شوند. 
اتفاقا یکی از ویژگی‌های آلبوم همین موضوع است. شما و آقای ابوالحسنی آن را پیشکشی کوچک به استاد پرویز مشکاتیان دانسته‌اید و چهار مضراب «سرو بی‌خزان» را بر اساس چهارمضراب «خزان» ایشان را ساخته و نواخته‌اید. در اینباره بیشتر توضیح دهید. 
من در همین قالب و البته قالب‌های مختلف، آلبوم‌های زیادی را کار کرده ام. کاری هم که در آلبوم «سرو بی‌خزان» انجام دادیم یک کار معمولی موسیقایی بوده است. به هر حال من کارهای متفاوتی انجام داده‌ام و آنچه در آلبوم «سرو بی‌خزان» انجام داده‌ام نیز خیلی با قبلی‌ها فرق نمی‌کند. کلا در موسیقی ایرانی کارهای متفاوت زیاد انجام شده. در کل آنچه انجام داده‌ایم خیلی پیچیده نبوده و تعریف شده و معین بوده است. همانطور که گفتم در موسیقی ایرانی انجام چنین کارهای معمول است. در رابطه با آلبوم «سرو بی‌خزان» باید این را هم اضافه کنم که قطعات خیلی قشنگ و بر اساس آن نظم و ترتیبی که باید چیده شده بودند و من این کلیت را پسندیدم. 
با توجه به اینکه در سبک و سیاق موسیقی ایرانی کار می‌کنید؛ در طول سال چقدر در این زمینه پیشنهاد دارید؟ می‌خواهم به این موضوع برسم که آیا موسیقی ایرانی همچنان بازار هنری و بیزینسی خود را دارد؟ 
من در طول سال پیشنهادات زیادی دارم. معمولا این پیشنهادها در دو قالب مطرح می‌شوند؛ یکی موسیقی ایرانی خودمان که خودم هم در همین زمینه کار می‌کنم. در این زمینه متاسفانه اغلب کارهایی که به من پیشنهاد می‌شوند، سطح خیلی پایینی دارند. این آثار اینقدر معمول و تکراری هستند که من از آن‌ها حذر می‌کنم. خیلی به خواندن آثار معمولی و تکراری علاقمند نیستم. پروژه‌های پیشنهادی باید اتفاقات ویژه‌ای در خود داشته باشند یا لااقل آن استانداردهای لازم و معمول موسیقی را داشته باشند. قالب‌های پیشنهادی دیگر شامل آثار غیر ایرانی است که من هرگز سراغ نرفته و نخواهم رفت؛ مگر آنکه آن کار خیلی ویژه باشد. متاسفانه در این زمینه هم کار خوب ساخته نمی‌شود. در کل پیشنهاد زیاد است اما متاسفانه با کارهای بسیار کمی مواجهم که به تجربه من اضافه کنند و سواد و علمم در زمینه موسیقی را ارتقاء دهند. باید اینگونه باشد که من در کنار آن کار، مواردی را بیاموزم و یاد بگیرم. متاسفانه آن دوستانی که قبلا با هم همکاری‌های خوبی داشته ایم، دیگر کار نمی‌کنند؛ افرادی مثل علی کاظمی، سعید نایب محمدی، سعید کردمافی. خودتان بهتر می‌دانید شرایط به چه شکل است و هنرمندان چرا دیگر فعالیتی ندارند. الان دوستان جوانی را داریم که چه از تهران و چه از شهرهای مختلف، خیلی به من محبت دارند. این هنرمندان پیشنهادات خود را مطرح می‌کنند و کارهایی می‌فرستند که من علاقمند به خواندشان نیستم. حتی مبالغ خوبی را هم برای همکاری پیشنهاد می‌دهند اما خب من به این معتقدم که کارم شناسنامه و اعتبار من است. من چنین همکاری‌هایی را نمی‌پذیرم و خب گاه موجب رنجش دوستان می‌شوم. 
این وسواسی که دارید اتفاقا خیلی سازنده است. شما با دقت در نحوه انتخاب‌ها به وسع و اندازه خودتان موسیقی ایرانی را در مسیر درست نگاه می‌دارید. 
از شما ممنونم و امیدوارم همینطور باشد.
خودتان می‌دانید که حال با انبوه سبک‌های تلفیقی و وارداتی مواجهیم. این زرق و برق ظاهری تا چه حد موسیقی ایرانی را تهدید می‌کند؟ الان جز موسیقی پاپ، رپ، کی پاپ و گونه‌های نوظهور دیگری را داریم که در دسته موسیقی‌های آلترناتیو و تلفیقی قرار می‌گیرند. 
قطعا هر کاری که اصالت و ریشه داشته باشد، از بین نخواهد رفت اما خب به هرحال این تهدید وجود دارد و به نوعی تاثیرات خودش را می‌گذارد. با وجود موسیقی‌هایی که شما به آن‌ها اشاره کردید، اتفاقی که رخ می‌دهد این است که سلیقه مخاطبان بر اساس آنچه به آن‌ها داده می‌شود، تغییر خواهد کرد. گوش شنوندگان در چنین حالتی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و نمی‌توان این مسئله را رد کرد. بر همین اساس است که سلیقه شنیداری مخاطبان تنزل می‌یابد. موضوع دیگر این است که بچه‌هایی که در زمینه موسیقی ایرانی فعالیت دارند و آهنگسازی می‌کنند با وجود موسیقی‌ها و سبک‌های عامیانه‌تر و سطحی، دچار تاثیرات منفی می‌شوند. اما در نهایت با همه اینها تصورم این است که وضعیت موجود گذراست و ما بازهم به موسیقی اصیل ایرانی باز می‌گردیم، چرا که با اصالت و ریشه دار است. من بعید می‌دانم که روزی موسیقی ایرانی از بین برود یا به طورکامل از کانون توجه خارج شود. 
 نهایتا اینکه موسیقی ایرانی دچار رکود می‌شود یا نهایتا به صورت مقطعی به انزوا می‌رود اما از بین نخواهد رفت؛ که اگر اینطور بود باید تا امروز بارها این اتفاق افتاده بود. 
همینطور است. زمانی که به تاریخ رجوع کنیم و تمام ادوار را نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که موسیقی ما دستخوش یک سری تغییرات شده اما همچنان به حیات خود ادامه داده است. این رویه از همان ابتدا وجود داشته است.
 
مجتبی عسگری و عباس ابوالحسنی، خواننده و آهنگساز آلبوم «سرو بی‌خزان»
اما موضوع مهم و مغفول این است که اساتید موسیقی ایرانی نمی‌توانند با حرفه‌شان کسب درآمد کنند چون در وضعیتی خوشبینانه نهایتا می‌توانند سالی یکی دو کنسرت برگزار کنند. لذا به آموزش روی می‌آورند. 
بله آموزش یکی از مهمترین مواردی است که به آن می‌پردازم. مقوله کسب درآمد که گفتید درست است. به هر حال من و دیگر اهالی موسیقی ایرانی به لحاظ حرفه‌ای نمی‌توانیم در زمینه تولید آلبوم و برگزاری کنسرت خیلی فعال باشیم تا به این واسطه درآمدی داشته باشیم. 
البته اگر هم در این زمینه تولید و اجرا فعال باشید بازهم نمی‌توانید روی درآمدی که کسب می‌کنید حساب کنید. چون کنسرت‌های خیلی معدودی با محوریت موسیقی ایرانی برگزار می‌شود. سالن‌های اصلی و پر مخاطب در اختیار اهالی پاپ است و تهیه کنندگان جز خوانندگان پاپ چیزی نمی‌بینند. 
متاسفانه همینطور است. شخصا هر کاری هم که انجام داده‌ام دلی بوده است. من طی این سال‌ها به عنوان خواننده، حدود بیست و شش و بیست و هفت آلبوم تولید کرده‌ام اما شاید برای سه، چهارتای آن‌ها قرارداد بسته‌ام و مبلغی دریافت کرده ام، باقی هرچه که بوده دلی بوده است. 
بسیاری از خوانندگان حرفه‌ای حتی آلبوم‌های آماده‌ای دارند که سالهاست گوشه خانه خاک می‌خورند چون حامی ندارند! 
متاسفانه همینطور است که می‌گویید و حمایتی وجود ندارد. حمایت‌های دولتی که اصلا وجود ندارد و حتی سنگ اندازی‌هایی هم می‌کنند! متاسفانه سلیقه شنیداری و گوش مخاطبان هم به سمت و سوی دیگری رفته و تنزل یافته است. البته آن‌ها به نوعی حق دارند چون آنچه که به آن‌ها ارائه می‌شود و می‌شنوند آن چیزی نیست که باید باشد و فاقد کیفیت است. مخاطبان به مرور چنین آثاری را می‌می شنود و این رویه به قیمت تنزل سلیقه‌شان تمام خواهد شد. 
با این تفاسیر پس آموزش برایتان مقوله جدی است. 
بله جدا از توضیحاتی که دادم و مشکلاتی که مطرح کردم، پرداختن جدی به تدریس موسیقی ایرانی علاقه خودم است اما خب به هرحال آدم گاهی خسته می‌شود. به هر ترتیب علاقمندی من از دوران نوجوانی تدریس و معلمی بوده است. 
نسل‌های جدید به آواز ایرانی علاقه دارند؟ 
بله خوشبختانه استقبال‌ها بسیار است. دوستان و همکارانی هم که در زمینه آموزش مشغول هستند کلاس‌هایشان شلوغ و پر رونق است. اما مسئله این است که هنرجویان امروزی مانند ما دنبال شنیدن و یادگرفتن نیستند. آن‌ها بیشتر در حرف بسیار علاقمند هستند. در حالی که امروز دسترسی به خیلی از منابع و آثار آسان است. آن زمان که ما هنرجو بودیم این دسترسی‌ها بسیار دشوار بود. 
شاید سهل‌الوصول بودن دستیابی به منابع کار را به اینجا رسانده است!
زمانی که چیزی را راحت به دست آوریم، قاعدتا برایش ارزشی قائل نخواهیم بود؛ این قانون از همان ابتدا هم وجود داشته، اما خب تکنولوژی و به سمت ماشینیزه شدن رفتن آن پی گیری‌های لازم، جستجوها و آن حس و حال پیگیری را از بچه‌ها گرفته است. 
البته همه ما دچار این سونامی شده ایم. اگر مثلا سرانه مطالعه در کشور پایین آمده یک دلیلش همین دیتاهای اغلب غلط و منابع ناموثق اینترنتی است. 
بله درست است. البته این وضعیت محدود به اینجا نیست و در تمام دنیا اوضاع همین است. 
باید ببینیم مسئولان در دولت جدید چه نگاهی به مقوله هنر دارند. و باید دید امیرحسین سمیعی (مدیر کل فعلی دفتر موسیقی) که خود خواننده و موزیسین حرفه‌ای است در صورت ماندگار شدن در سمتش چه برنامه‌هایی برای موسیقی کلاسیک ایرانی و فعالان آن خواهد داشت. 
متاسفانه فرهنگ و هنر اولویت نیست و دغدغه مسئولان هم موضوعات دیگری است. هیچکدام از دولت‌هایی که با اسم‌های مختلف بر سر کار آمده اند، دغدغه موسیقی نداشته اند. 
گفتنی‌ها بسیار است. آیا ناگفته‌ای هست که بخواهید درباره‌اش توضیح دهید؟ 
مشکل جدی ما این است که از موسیقی کلاسیک ایرانی، حمایت نمی‌شود.