به گزارش خبرنگار سیاسی مذهبی پایگاه اطلاع رسانی ستارگان ، استاد شهید مرتضی مطهری در ادامه جلد اول کتاب حماسه حسینی ، پس از بیان عوامل تحریف در واقعه ی عاشورا ، راجع به حضرت ابوالفضل علیه السلام می گوید : مگر چه کم و کسری ای در زندگی حضرت عباس (ع) وجود داشت که اینگونه در باره ی او تحریف می کنند و مبالغات احمقانه ای در رابطه با ایشان انجام می دهند ؟! زمانی که شمر بن ذی الجوشن قصد حرکت از سوی کوفه به کربلا را داشت ، یکی از حضار به ابن زیاد گفت که برخی خویشاوندان ما همراه حسین بن علی علیهما السلام هستند ، خواهش می کنم برای آن ها امان نامه ای بنویس . ابن زیاد هم نوشت . شمر از خویشاوندانِ دورِ قبیله ی ام البنین (س) بوده است . امان نامه ، روز عاشورا به خیمه ی اباعبدالله (ع) رسید . همه ی برادران سیدالشهدا علیهالسلام در خیمه حضور داشتند. شمر امان نامه را آورد و گفت خواهر زادگان ما کجا هستند ؟ برادران سیدالشهدا (ع) یک کلمه هم پاسخ ندادند تا زمانی که امام حسین (ع) فرمودند جوابش را بدهید هرچند آدم فاسقی است . پس از اینکه برادران امام حسین (ع) از ماجرا خبردار شدند ، گفتند خدا تو را و امیرت ابن زیاد را و آن امان نامه ای که آورده ای را لعنت کند . ما برادر خودمان را رها کنیم بخاطر اینکه تأمین داشته باشیم ؟!
شهید مطهری ادامه می دهد : در شب عاشورا اولین کسی که اعلام یاری نسبت به اباعبدالله الحسین (ع) کرد ، حضرت ابوالفضل (ع) بود . آن چه در تاریخ مسلم است این است که حضرت ابوالفضل علیه السلام ، بسیار رشید ، شجاع ، دلیر ، بلند قد ، خوش رو و زیبا بودند . ایشان را قمربنی هاشم لقب داده بودند . این ها همه حقیقت است . البته شجاعت شان را از امام علی (ع) به ارث برده بود . داستان شجاعت مادرش حضرت ام البنین حقیقت مسلم تاریخی است . این واقعیت است که حضرت علی (ع) به برادرشان عقیل گفتند زنی برای من انتخاب کن که از شجاعان به دنیا آمده باشد ؛ دام می خواهد از او فرزندی شجاع و دلیر به دنیا بیاید ، حقیقت است . تا این مقدار حقیقت تاریخی است .
شهید مطهری در ادامه به موضوع شهادت حضرت ابالفضل علیه السلام پرداخته و تاکید می کند: بنابر یکی از دو روایت ، در روز عاشورا حضرت ابوالفضل علیه السلام جلو می آید و به امام حسین (ع) میگوید برادرجان به من هم اجازه دهید ؛ دیگر طاقت ندارم . من نمی دانم امام حسین (ع) روی چه مصلحتی جواب دادند که برادرم ، حال که میخواهی بروی ، برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری . لقب سقا (آب آور) از قبل هم به حضرت ابوالفضل (ع) داده شده بود چون در این سه شب یک یا دو نوبت دیگر حضرت عباس (ع) توانسته بود صف دشمن را بشکافد و برای اطفال حضرت اباعبدالله (ع) آب بیاورد . این طور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند ، نه ، سه روز بود که آب ممنوع بود اما در این میان یکی دو شب از جمله شب عاشورا توانسته بودند آب تهیه کنند ، حتی غسل کردند و بدن های شان را شستشو دادند .
شهید مطهری ادامه می دهد : حضرت ابوالفضل (ع) فرمودند چشم . ببینید چه منظره ی باشکوهی است ؛ صحنه ای متشکل از معرفت و انسانیت و شجاعت ، صحنه ای متشکل از عظمت و دلاوری و فداکاری است !! طبق تاریخ، مجموع کسانی که دور چشمه و نهر علقمه را گرفته اند ، چهار هزار نفر بوده اند . حضرت عباس علیه السلام وارد آب می شود ، اسب را داخل آب می برد . اول مشکی را که همراه دارد پر می کند و بعد همانطور که سوار اسب است و آب تا زیر شکم اسب را فرا گرفته است ، دست در آب می برد ، مقداری آب را با دو دستش تا نزدیک لب های مقدسش می آورد . آن هایی که از دور ناظر بوده اند گفته اند ، دیدیم کمی تأمل کرد و آب نخورده بیرون آمد . پس از بیرون آمدن از فرات ، حضرت ابوالفضل (ع) رجز هایی می خواند که دیگران متوجه می شوند چرا آب نخورده است . بعد هم در رجز هایی به همه اعلام می دارد که دست های مقدس ایشان جدا شده است . حضرت ابوالفضل (ع) با نهایت هنر و فروتنی که داشتند ، تمام تلاش شان برای رساندن آب به خیمه حضرت حسین بن علی علیهما السلام بود .
شهید مطهری ادامه می دهد : ام البنین (س) در زمان واقعه ی عاشورا زنده بودند ، اما در مدینه حضور داشتند . به ام البنین (س) خبر دادند که هر چهار پسر تو شهید شدند . ام البنین (س) به قبرستان بقیع می آمدند و برای فرزندان خود نوحه سرایی میکردند . نوحه های ام البنین سلام الله علیها آنقدر جانسوز بود که هرکس می آمد ، گریه میکرد ؛ حتی مروان بن حکم که از دشمن ترینِ دشمنان بود با این نوحه سرایی ها گریه می کرد!! در این نوحه سرایی ها ، حضرت ام البنین گاهی همه ی فرزندان خود را و گاهی ارشد آن ها که حضرت ابوالفضل علیه السلام بود را یاد می کردند . چراکه حضرت عباس (ع) هم از نظر سنی و هم از نظر کمالات روحی و جسمی ارشد فرزندان ام البنین بود .
استاد مطهری همچنین به یکی از نوحه های حضرت ام البنین علهاالسلام اشاره و می گوید : عرب ها به صورت کلی نوحه را جانسوز می خوانند. یکی از نوحه های حضرت ام البنین را به خاطر دارم که می گویند :« ای چشمی که در کربلا بودی و آن مناظر را می دیدی ، ای کسی که آن لحظه را تماشا می کردی که شیربچه ی من ابوالفضل از جلو و شیر بچه گان دیگرم از پشت سر بر این جماعتِ پست ، حمله برده بودند ؛ برای من نقل کرده اند ، نمی دانم راست است یا دروغ؟! که وقتی دست های فرزندم بریده شده بود ، عمود آهنین بر فرق سر عزیز من فرود آمد ، آیا این راست است ؟! ابوالفضل ! ای فرزند عزیز من ، خودم می دانم ، اگر دست می داشتی ، مردی در جهان نبود که بتواند با تو رو به رو شود . اینکه آن ها چنین جسارتی کرده اند ، برای این بود که دست های تو از بدن تو جدا شده بود .»
منبع : جلد اول کتاب حماسه حسینی
مولف : استاد شهید مرتضی مطهری
صفحات :۵۸_۶۴
تلخیص : زهرا ذاکری
سه تارستان